نقاسان بكر و دوست داشتني
با خورشيد صحبت مي كردم كه نقاسان ما بهتر از شمال بابا ايناست و خورشيد نه دلش ميومد طرف من رو بگيره و نه باباش رو و خلاصه آخرش عصباني شد و گفت: ببين مامان همه كره زمين قشنگه و هرجايي يه زيبايي داره و هم اينجا خوبه و هم شمال و بعدم درست نيست شما همه مشكلات رو دور گردن من بندازيد. (منظورش يه چيزي تو اين مايه ها بود كه نبايد منو تو شرايط سخت انتخاب قرار بديد.) مهرشاد عزيزتر از جونم كه امروز جشن الفباشه و من فكر مي كنم يكي از بهترين روزاي عمرم امروزه و از شادترين لحظه هام بودن با مهرشادمه. 4 تا دندون جلوش ريخته و در اومده و در حال دراومدنه و خلاصه 4 تاش با هم كاملا فرق مي كنه. اصن يه وضعيه. ...
نویسنده :
مامان خورشید
11:29